فیلم مستند "خور آذینی" به کارگردانی داوود مرزی زاده، از مستند سازان شاخص هرمزگان وارد مراحل نهایی مونتاژ و صداگذاری خود شده است. به همین دلیل بر آن شدیم تا از نزدیک جزئیات مرتبط با فیلم را بررسی، و همچنین نگاهی داشته باشیم به شیوه کاری این فیلمساز متفاوت هرمزگانی.
ضمنا این مستند دهمین فیلم داوود مرزی زاده به حساب می آید که توسط حوزه هنری و با همکاری محیط زیست هرمزگان تولید شده است.
همانگونه که می دانیم داوود مرزی زاده از معدود مستند سازان هرمزگان است که همواره از نگاههای سطحی به موضوعات پیرامون-و محیط زیست- میگریزد. و شاید تنها مستند ساز هرمزگانی باشد که توجه اش بیشتر متوجه روایت و ساختار است، تا جذابیت های مضمونی. مهمی که او را از جشنواره های بسیاری مانند فیلم کوتاه تهران و سینما حقیقت که مجذوب موضوع صرف هستند، دور نگاه داشته.
مرزی زاده تا کنون در جشنواره های همقدم پاریس، فیلم کوتاه رشد و بسیاری جشنواره های داخلی دیگر حضور داشته و جوایزی را هم به دست آورده است.
با هم این گفتگو را می خوانیم:
1- ضمن معرفی کامل خودتان بفرمائید از چه سالی کار جدی سینما را شروع کردید؟
به نام خدا. داوود مرزی زاده هستم متولد سال 1363 بندرعباس. سال 1383 با عضویت در انجمن سینمای جوان بندرعباس دوره ی یکساله آموزش فیلم سازی را طی نمودم.
2- اولین فیلم شما در چه سالی ساخته شد؟ اگر ممکن است در مورد موضوع و نحوه ی ساخت آن هم توضیح دهید
مستند پرکوهک اولین تلاش من در سینما به حساب می آید. این فیلم را در سال 1384 ساختم. شاید بتوانم پرکوهک را فیلم پایان دوره بنامم. یک فیلم ساده و کوتاه که ضمن اهمیت گردشگری و خاصیت درمانی چشمه آب، به بررسی منطقه و موقعیت جغرافیایی پرکوهک در نزدیکی شهر بندرعباس می پردازد.
3- فیلم بعدی شما اگر اشتباه نکنم دوشوک نام داشت؟ از دیدگاه بنده این فیلم قدمهای جدیتری در کارنامه شما به حساب می آید.
بله. پرکوهک را صرفا دوست دارم. که فیلم مهمی نیست. دوشوک از بابت ساختاری فیلم بهتری است.
4- اما بعد از دوشوک فیلمهای شما کاملا به سمت سبک ایستایی و نماهای طولانی رفت. این همه تغییر در دیدگاهتان چگونه شکل گرفته؟
مهمترین مساله برمی گردد به حضور محمدرضا اصلانی استاد مسلم سینمای تجربی. بیشترین تاثیر استاد را میتوانید در فیلم "آفرینش" ببینید.
5- "آفرینش" و نمای معروف 7 دقیقه از خورشید در حال طلوع... که سر و صدای زیادی را هم در بندرعباس داشت.
خب این گونه فیلمها هنوز در استان ما(حتی ایران) جا نیافتاده. همه دوست دارند یک قصه جذاب و روایتِ موضوعی هیجانی را پی بگیرند. آفرینش هیچ کدام از اینها را ندارد. در عوض با زمان می جنگد.
6- یادم می آید در روزهای مخالفت با فیلم، اثر شما به همراه فیلم مستند بودن به جشنواره ای در پاریس فرانسه راه یافت. حتی از قول داوران گفته شده بود که ما انتظار چنین فیلمی را نداشتیم.
بله و یکی از دلایل عدم دریافت جایزه هم فکر کنم حضور نداشتنم در فستیوال بود. که بر می گشت به مسائل مادی جهت تهیه بلیط فرانسه.
7- اگر ممکن است کمی بیشتر در مورد شیوه ی فیلمهایی که می سازید برای خوانندگان ندای هرمزگان بگویید
دوست دارم در فیلمهایم به کشف طبیعت برسم. اما از نگاهی که کمتر دیده شده. صداها برایم مهم اند. بارها صرفا در طبیعت نشسته ام و به صداهای مختلف گوش داده ام. نوع برخورد من با طبیعت سازنده شیوه کاری من نیز هست. برای همین ساختاری متفاوت از مستندهای بومی گزارشی در فیلمایم مشاهده می شود.
این شیوه در نگاه نخست متوجه نور میباشد. بطوری که ایده هایم از نور شکل می یابند. که در فیلم خور آذینی میتوان این مهم را دید.
8- فیلم آذینی با چه مضمونی ساخته شده است؟
این فیلم مستند که تصویر برداری آن 3 سال به طول انجامید، به زندگی پرندگان و انسان در ارتباط با تالاب آذینی می پردازد.
خور آذینی در هر فصل چهره ی خاصی دارد. این مهم جدای از مسئله مهاجرت پرندگان نیز هست. برای اینکه بتوانیم تعداد پرندگان خاص و بیشتری را به تصویر بکشیم ناچار بودیم طی فصل های مختلف به این منطقه برویم.
تصویر برداری در 10 مرحله صورت گرفت. یک گروه 6 نفره همراه با کارشناسان محیط زیست طی 3 سال در فصول مختلف، و البته با تمرکز در زمستان، ما را در ساخت این مستند همراهی نموده اند.
خور آذینی علاوه بر ثبت تصاویر پرندگان و انواع خرچنگ، به زندگی ماهی گیران روستاهای اطراف و مشکلات آنها نیز می پردازد. این فیلم مستند همچنین نگاهی دارد به شیوه زندگی بومیان منطقه؛ که به نوعی مردم شناسی میرسد.
9- با توجه به توضیح شما گمان میکنم این فیلم کمتر به شاخصه هایی که در فیلمهای پیشین داشتید بپردازد؟
بیشتر خواستم تعادل برقرار کنم. و نسبت نگاه مخاطب هم برایم مهم بود. به همین دلیل از مواضع خود کوتاه آمدیم و دشواری فهم مسئله را ارزانتر کردیم. مضاف بر اینکه کار هم سفارش شده بود. با اینهمه فیلم از اندیشه من دور نیست.
10- پروسه مونتاژ چگونه طی شد و فیلم نهایی چند دقیقه است؟
مونتاژ را از 2 ماه پیش آغاز کردیم که در ابتدا روزانه حدود 5 ساعت را صرفا برای دیدن راش ها زمان گذاشتیم. پس از سه هفته کار جدی مونتاژ را شروع نمودیم که در نهایت اواخر هفته آینده به سرانجام رسد. مدت زمان این مستند نیز 35 دقیقه می باشد.
11- پس به زودی باید شاهد اکرانش باشیم؟
البته نه خیلی هم زود. چونکه ما در تلاشیم فیلم را به جشنواره ها آماده کنیم. سپس پیش از اکران عمومی در هرمزگان یکسری کارهای فنی مانند تصحیح رنگ و صدا خواهیم داشت. احتمالا اکران فیلم دی ماه امسال باشد.
13- برای ساخت فیلم از حمایت مالی بخش دولتی هم برخوردار بوده اید؟
فقط حوزه هنری و محیط زیست از بابت تامین بودجه و در اختیار گذاشتن وسائل فیلم برداری با ما همکاری داشتند. در حالی که با یک چهارم مبلغ اصلی که برای این مستند برآورد مالی داشتیم، فیلم را ساختیم. نگاه برخی مدیران به مقوله فیلم باید تغییر کند. آنها فیلم را مانند کالا می بینند. و این کار ما را سخت می کند. البته در این موقعیت خوشحالیم از داشتن دکتر درویش نژاد و انوشیروان پیش دار که همواره حامی هنرمندان هستند.
14- عوامل اصلی شما در این مستند چه اشخاصی بودند؟
مدیریت تولید که مهترین عنصر ما بحساب می آمد بر عهده انوشیروان پیش دار بود. مجری طرح ایمان خواجویی و ناظر کیفی مهندس مجید وفادار. تصویر برداری بر عهده خودم و تصویر هوایی را تیم دو نفره میثم قاسمی و محمد جواد قنبری باغستانی انجام دادند. تحقیق و پژوهش را سید حسن هاشمی و فیلمنامه را میثم قاسمی نوشتند. کارشناس هنری مجید ذاکری بود که البته بیشترین حمایت را از ایشان داشتیم.
علی قراگزلو و سعید عامری تیم مونتاژ را تشکیل دادند. یوسف جمشیدی و مجید منصوری مسئولیت روابط عمومی و اطلاع رسانی فیلم را بر عهده داشتند.
15- آینده فیلم کوتاه استان را چگونه می بینید؟
استعدادهای خوبی در هرمزگان وجود دارند. که البته از تجربه زیادی هم در فیلمسازی برخوردارند. از جمله شهاب آب روشن، امین درستکار، حامد کریمی پور و ... اگر بتوان شرایطی مناسب برای ایشان فراهم کنیم، جایگاهی درخور استان در سینمای ایران خواهیم داشت.
این فیلمسازان و همکارانشان علاوه بر سینما در زمینه ادبیات و فلسفه هم فعال هستند و این می تواند امتیازی مهم برایشان به حساب بیاید. و دیگر اینکه تاریخ سینما را خوب میشناسند.
16- با سپاس از شما، اگر حرف خاصی مانده درخدمت شما هستیم.
من هم از روزنامه خوب ندای هرمزگان که همیشه به هنرمندان استان توجه دارد تشکر میکنم. و امیدوارم فیلم سازان هرمزگانی به آنچه شایستگی اش را دارند برسند.
مصاحبه در روزنامه ندای هرمزگان شنبه 29 ابان 95 به چاپ رسیدست
1- با عرض سلام. خودتان را معرفی نمائید
بنفشه ابراهیمی هستم متولد 01/01/1352 تهران
2- از چه سالی و چگونه وارد عرصه فیلمسازی شدید؟
سال 1386 با حضور در دوره یک ساله آموزش فیلمسازی در انجمن سینمای جوانان ایران دفتر بندرعباس.
3- به غیر از دوره یکساله فیلمسازی در انجمن سینمای جوان، دوره های آموزشی تخصصی دیگری را هم طی نموده اید؟
بله. دوره های کارگردانی تخصصی را در موسسه سینمایی بانو زیر نظر استاد نادر رونده گذرانده ام.
4- اولین فیلمتان را در مقام کارگردان در چه سالی تولید نمودید؟ و اینکه ایده ی شما برای ساخت این فیلم چگونه شکل گرفت ؟
اولین فیلمم را در سال 1392 به نام "هفت سین آسمانی" ساختم. این فیلم در مورد اهدا عضو می باشد. همیشه این احساس مسئولیت نسبت به انسانها همراه من بوده است. اصلی که جدای از زندگی واقعی به فیلمهای من نیز مرتبط هستند. در حقیقت من و گروه فیلمسازی، به عواطف خودمان واکنش نشان دادیم.
5- عوامل اصلی شما برای فیلم چه کسانی بودند؟
این فیلم یک بازیگر داشت که نقش آن را خودم بازی کردم. تهیه کننده فیلم نیز محمد علی حسینی بودند. سایر عوامل فیلم هم: تصویر بردار: مسعود میرزایی، صدابردار: علی ترابی، منشی صحنه زهرا کریمی، برنامه ریز: مینا صادقی، امور فنی: عیسی اسفندی
6- تا کنون چند فیلم را شخصا کارگردانی کرده اید؟
4 فیلم.
7- از شما به عنوان تهیه کننده مستقل فیلم کوتاه در استان هرمزگان نام می برند. انگیزه شما در حمایت از فیلمسازان فیلم کوتاه چیست؟
تنها انگیزه بنده و همسرم در این راه، وجود استعدادهای فراوان فیلم سازی در هرمزگان می باشد. که متاسفانه مورد بی مهری مسئولین قرار می گیرند. فیلمسازانی که با هزینه های بسیار اندک آثار قابل توجهی را خلق می کنند و گاها به جشن واره های داخلی و خارج از کشور هم راه می یابند. و حائز رتبه هایی هم شده اند.
8- به عنوان کارگردان یا تهیه کننده، فیلم جدیدی را در دست تولید دارید؟
بله. یک فیلم نیمه بلند که فیلمنامه آن در حال نوشتن است. و ان شالله پیش از پایان سال آنرا تولید میکنم.
9- طی این سالها پیشنهاد فیلمنامه یی برای ساخت فیلم بلند داشته اید؟ و اینکه خودتان چه میزان راغب هستید فیلم بلند بسازید؟
پیشنهاد برای فیلم بلند خیر. اما برای ساخت فیلم کوتاه داشته ام. البته شخصا علاقه بسیاری به ساخت فیلم بلند دارم، اما در حال حاضر قصد دارم با ساخت فیلم نیمه بلند تجربه کافی را به دست بیاورم. چرا که معتقد هستم ساختن فیلم بلند یک گام بسیار مهم در فیلمسازی است. که بدون داشتن تجربه و علم کافی خروجی خوبی نیز نخواهد داشت.
10- جایگاه فیلم کوتاه در هرمزگان را چگونه می بینید؟
در این چند سال اخیر که در کنار فیلمسازان هرمزگان حضور داشتم این مسئله برایم شفاف و روشن شده که اگر حمایت خوبی از فیلمسازان شود قطعا شاهد تولید آثاری فاخر در هرمزگان خواهیم بود. متاسفانه عدم حمایت موجب شده که تولیدات مخصوصا در این سال های اخیر کاهش بیاید. به طوری که فیلمسازان رغبتی همچون گذشته برای ساخت فیلم ندارند. به اینها اضافه کنید حذف بخش استانی در جشنواره فیلم و عکس اردی بهشت که موجبات آزردگی خاطر فیلمسازان استانی را فراهم آورد. چرا که فیلمسازان فیلم کوتاه تنها جایی که می توانند خودشان را نشان دهند جشنواره است.
11- پیشنهاد شما برای رونق فیلسازی در استان چیست؟ و سهم بخش خصوصی در این بین چقدر مهم است؟
حمایت! تمامی نهادها و ارگانها باید به مسئله ورود کنند، چرا که بسیاری از این فیلمسازان جوان هستند. این درست که اداره فرهنگ و ارشاد متولی اصلی تولید فیلم است اما سازمانهای دیگری هم هستند که نام فرهنگی را یدک میکشند اما هیچگاه به طور جدی پذیرای فیلمسازان نبوده اند.
گرچه بخش دولتی با مشکل بودجه مواجه است، اما حمایت از بخش خصوصی فیلمسازی را دوباره رونق میبخشد. صد در صد بخش خصوصی می تواند راهگشا باشد. لکن بدون حمایت دولت قادر به ادامه فعالیت نخواهد بود.
معمولا مشکلات زیادی بر سر راه بخش خصوصی قرار دارد که با مرتفع شدن این موانع کمک شایانی به بدنه فیلمسازی کشور خواهد شد. و قدمهای محکمی در راه اقتصاد مقاومتی در این عرصه برداشته خواهد شد.
12- اگر حرف ناگفته ای مانده در خدمت شما هستیم
من از روزنامه مردمی ندای هرمزگان بسیار متشکر هستم که این فرصت را در اختیار بنده گذاشت تا با هنرمندان استانی صحبت کنم.
از تمامی مسئولین و تصمیم گیرندگان اصلی در استان هرمزگان تقاضا دارم واقعا بحث فیلمسازی را جدی بگیرند. چرا که استان ما در استراتژیک ترین نقطه ایران عزیزمان قرار دارد و وجود جشنواره های سطح پایین در کشورهای حوزه خلیج فارس که هیچ پیشینه و کارنامه قبولی در خصوص سینما ندارند و در پی خودنمایی و معرفی صرف به دنیا هستند- که اتفاقا موفق هم شده اند- زنگ خطری نیز برای کشور ماست. این امر تلاش ما را باید بیشتر کند تا با برگزاری جشنواره های فاخر و مستقل نام ایران به درستی بالاتر از کشورهایی قرار دهیم که دلارهای نفتی خود را به رخ میکشند.
ضمن اینکه مدیران استانی باید تعامل کافی را با اداره فرهنگ و ارشاد، انجمن سینمای جوان و حوزه هنری استان هرمزگان داشته باشند. چرا که این سه مکان خانه و مامن هنرمندان و به خصوص فیلمسازان است.
فرانسه همواره ما را مدیون نگاه داشته، به سینمایش. از امپرسیون ها تا موج نو و بعدها. و در این میان روبر برسون هم.
هر کدام از این نوع سینما، خود خالق سبکی بود. گاهی شیوه ی جمعی و گاه یگانه و شخصی: رب گریه و آلن رنه.
آلن کاوالیه اما حیران میان این دو! از یک سو کورسوی موج نو، و از دیگر سو به تکامل و شخصی سازی: هر چند متاثر از برسون. و گاهی فراتر.
اگر چشم از آنها که نامشان آمد پوشیم، آلن کاوالیه میشود اعتبار سینمای فرانسویها.
و این اعتبار نه از بابت موضوعهایش، که بیشتر و حتما متوجه سبک اوست. چراکه موضوعها و معانی و داستانها، همواره از آغاز سینما بوده اند!
کاوالیه اما ایستاده بر ایده؛ ایده یی پر از شکل. شکلی که همچون "Libera Me 1993 " به نهایت می شود. باشد که در این راه رنجی متحمل؛ و گاه خود خواسته، بر هیاکلِ بسیار، زخم میزند.
چه از بیرون و آنچه ناپیدا.
اما پیش از ورود به امر سبک شناخت او، لازم است یادآورم که آنچه در ادامه روبرو میشوید، حاصل نگاهی به 4 اثر آلن کاوالیه است.(حجم بسیاری از نوشته بر دوش Libera Me ست) آثاری که البته 30 سال کاری او را در بر دارند. Unvanquished1964 The و 1968Heartbeat و 1986Therese و مهمتر از همه Libera Me 1993
در 4 فیلمی که مدام با مساله آزادی و تنهایی روبروییم. هرچند این آزادی و تنهایی گاهی به ناکامی، گاهی به یادگار و در انتها و مشخصا در فیلم 1986Therese و Libera Me 1993 به نهایت میشود.
در میان این مهم، با مفاهیم و موضوعات دیگر مانند جامعه بورژوایی و سیاسی و مذهبی روبرو میشویم. البته دولت تمامیت خواه جای خود.(بیشترین مبحث از این مجراست)
البته که نمیتوانیم برچسب هیچ کدامشان را به کاوالیه چسبانیم. او نه در مقام صادر کننده بیانیه های سیاسی و سازمانهای زیر زمینی، و نه جایگاهی را به عنوان واعظ بر خود متصور میشود.
کاوالیه گر چه صدای روز جامعه خود است{و حتی جامعه یی در آنسوی دنیا، که همین اکنون به رنج دولت} اما با ایستایی بر فهم خودش. و نه مصرف شده گی.
او تعیین میکند، چه بسازد و چگونه! که امر دوم، میچربد بر بحث ما.
با تعقیب روند فیلمسازی آلن کاوالیه از سبب کیفیت، میتوان به دو نشان شد: چگونگی و گریز؛ گریز از شیوه های نخستینش. برای وضوح بیشتر میتوان به 3 دوره کاری او متوجه شویم. پیش از ترز، ترز؛ و Libera Me 1993 .
در فیلم نخست که بازیگران روز سینمای فرانسه و ایتالیا{آلن دلون- لئا ماساری} را به اختیار داشت، البته که نیم نگاهی هم به گیشه بوده. با اینهمه اما جایگاه آلن دلون با کیفیتی نا آشنا{اندکی} به نمایش است. (بگذریم از تم همیشگی او، یعنی "تنهابی")
انزوای او از جنس فیلم نوآر و مشخصا "همفری بوگارت" نیست. تنهایی آلن دلون حاصل زخمی ست که بر جهان{جنگ، سیاست و...} میشود. و او حامل این زخم. و خراشی بر آن.
در این فیلم گر چه عشق هست و احساس، اما چگونگی و پرداختن به آن ، ارجح تر. شیوه کاوالیه در اینجا مورد خاص، پرهیز از پرگویی است. در واقع با کمتر نشان دادن، بیشتر می آفریند. بخشهای آشنای عشق را که چشم بیننده همواره بدانها عادت داده شده را پنهان می کند. از این بابت که بیننده، مخاطب باشد؛ تا بتواند به مشارکت برد فیلم او را.
کاوالیه نشان میدهد برای نمایش احساس، پشت گردن یک زن کافیست! و پهلوی زخمی مرد! و مهمتر اینکه بدون آنکه احساس از تعیین شده ای داشته باشیم، به دیگری عشق بدهیم. آنهم بدون لمس یک دست.
میشود از آنسوی دیوار و پشت درب اتاق هم به تقسیم احساس مشغول شد. {کمک کردن آلن دلون به لئا ماساری در بند و بدور از چشم عناصر سازمان}
با این حال شکل فیلم کاوالیه آنچنانی نیست که بتوان بر آن قائم شد, به ذاتش.
ترز اما آمال همه ما بود. شخصی و مستقل. با اینکه قرار بر زندگی یک قدیسه گذارده ییم، از طریق مذهب ترز را به یاد نمی آوریم. که بیشتر شیوه و چگونگی و کیفیت بیان ایده ی او از قدیس ترز را.
در این بین حذف موسیقی، کار را از فضای مستقیم گوی صرفا دینی و آن جهانی، نجاتش میبخشد.
کاوالیه شبیه برسون در محاکمه ژان، با حذف صحنه پردازی آن چنانی و دکورهای عظیم فیلمهای تاریخی، عریانی عرفانی خاصی به فیلم میبخشد. تو گویی بر تابلویی از رنگ و نور ییم. با حضور نابازیگران غیر مشهور و سکوتی پر مغز.
نرز کاوالیه سهم بیشتری از نور فیلم ندارد، ترز او همان قدر از ارتفاع و زوایای دوربین ارث میبرد که دیگران. در واقع آلن کاوالیه "ترز" را در ابتدا، صورتی آن دنیایی و ماورایی جلوه نمیبخشد. بلکه در نهایت ساده گی! البته که سادگی از نوع برسون.
فیلم پر است از حداقل ها! دیالوگ، حرکت دوربین،صدا و غیره. خود این امر مسبب توجه بیشتر مخاطب(و نه بیننده) میشود به شناخت "ترز". بی آنکه بخواهیم از طریق همذات پنداری و فوج فوج ضربات موسیقی، احساس خویش را خرج نماییم!!
تمام مواد و ماتریال مورد استفاده آلن کاوالیه اینهاست: رنج و درد و تنهایی و صومعه و امثال اینها. و داستان ترز که اصالتا نه از او و نه در زمان اوست.
لکن آنچه محصول کاوالیه است، نحو و چگونگی به اختیار داشتن عناصر...
برای شناخت سینمای آلن کاوالیه لمیدن بر "ترز" بس نا ثواب! چرا که او گامهای بزرگتری برای پیشنهادات سینمایی ویژه ارزانی مان داشته.
اگر ترز یاد آور سینماتوگرافی روبر برسون است؛ Libera Me اثری شخصی تر و مستقل تر اوست. و گرچه بنای سینمای خالص و ناب این چنینی را برسون میگذارد، اما نمی توان کاوالیه را با وجود Libera Me فیلمسازی متاثر دانست.
Libera Me 1993 لیکن همانی بود که روبر برسون آرزو داشت. تو گویی این مرد پشت دوربین کاوالیه همواره به حضور بوده!!
اگر بخواهیم به تفاوت میان نمایش، شعر ، موسیقی، ادبیات برابر سینما اشاره داشته باشیم، بی شک مثالترین نمونه همین Libera Me ست. به طوری که اگر کاوالیه این اثر درخشانش را پیش از موج نو میساخت، گدار راه پر ثواب تری را برای سینمای شاید مارکسیستی و سیاسی اش به انتخاب می داشت.
Libera Me 1993 :
به وقت دیدن Libera Me زبان مُهر میشود و دهان بسته! چه میتوان گفت بر این جهان که کاوالیه ساخت؟ آیا نباید قدیس سینمایش بخوانیم؟
از هر سو که نگاه داشته باشیم چه به مفهوم و معنا و ایده و چه ساختار و شکل. در هم شده گی ناب؛ به هر دو وجه مذکور. پیوند شده گی یگانه در سینما.
برای تعریف دادن از یک اثر همواره از داستان آن آغاز؛ لکن راهی بس عبث در اینجا! چگونه میتوان داستانی برایش متصور شد؟ با فراوان نشانه های ساختاری؟
باری! فیلم به هر روی از آزادی میگوید. نه آزادی به بند کشیده شده در جامعه خاصن فرانسوی ها.
فیلم بشدت فضای حکومتی را محکوم میکند. دولت در اینجا کاملا برابر مردمش می ایستد و هیچ حقی را برای آنها قائل نمیشود. همه چیز از آن خودش.
اما شایستگی آلن کاوالیه بیرون از این دغدغه ها است. چونکه متریال موجود پیشتر در آثار "فرانچسکو رزی" و "گوستا گاوراس" ، "گلوبر روشا" و "نلسون پریرا دس سانتوس" و در جایگاهی والاتر "میکلوش یانچو" قابل رویت است.
در این صورت علت شگفتی کاوالیه را در کجا باید جست؟
پیش از آنکه به این امر مهم بشویم شایسته است به بحث همچنان آشنا و ناشکافته "معنا و شکل" گریزی داشته باشیم.
گروهی در سینما (شاید تمام سینما!) شکل و معنا را دو امر کاملا جداگانه فرض و قطع دانسته و رای دارند که برخی آثار سینمایی بر معنا استوارند و نیازی نیست به فرم یا شکل و ساختار!! و نامش را میگذارند : فیلمهای معنا محور.
گروهی در برابر آنها بر "شکل" چنین اند.
و البته دسته سومی هم هستند که شکل و معنا را در یک پیوند هوشمندانه ، همنشین می پندارند.
بزرگترین اشتباه منتقدین تاریخ سینما شاید عدم تفاوت بین موضوع و معنا باشد! عجب که هنوز حتی بسیاری فیلمسازان بر این مهم ناآگاه. بدون آنکه موضوع و معنا و ایده را از هم تمییز بدهند.
بی شک نمی توان شکل و معنا را دو امر سوا دانست. اشکال خود حامل معنا، و معنا چراغ راه اش.
دقیقا ویژگی آلن کاوالیه در فیلم Libera Me بر همین ساختار شکل می یابد. در یک کلام "شکل" همان چیزی است که آلن کاوالیه در این فیلم می خواهد بگوید.
مفاهیم نهفته و بارز فیلم حول مضامین رنج، آزادی، توتالیتر، خفه گی آرا، و مثالهایی چنینست. همراه با اصلی ترین مفهوم و معنای اثر که "مقاومت" است. در سوی دیگر دوربین نیز کارکردی در همین راستا داشته. قابهای نصفه و نیمه(که نمونه اش را تا کنون ندیده ییم) بدون عمق میدان و حرکت، با کمپوزیسیون محدود و گاهن که نه، بیشتر، تحت فشار و گویی محکوم.
دوربین خود"مردم" میشود. در کنار دوربین و همراه با مبارزه مردم(در سکوت) شخصیتهای اثر هیچ کلامی میان خود رد و بدل نمی کنند. که این خود شاید مبارزه یی باشد در مسیر کاهش شدید واژگان رسانه.
و در سوی سوم، جنگ علیه سینمای پرگوی بورژو مآب و حراف که مدام در حال تحقیر ملت است.(مردم را خنگ فرض می دارد. همه چیز را توضیح میدهد که مبادا کسی چیزی نداند و از قلم بیفتد)
به جایش(گفتار) تمام بدن فعال می شود. دستها ، چشمها، نگاهها و قدمها. در این میان داستان چه جایگاهی دارد؟ اصلا روایت(از نوع ادبی اش) چیست؟ چیزی برای توضیح وجود ندارد. اصلا مگر خرده داستانی مطرح میشود که ما بتوانیم حدس اش بزنیم یا نه؟
در فیلمهای برسون معمولا با استفاده از مضاعف سازی، تلاش میشود راههای پیگیر شدن از مجرای داستان بسته شوند. در حالی که در فیلم آلن کاوالیه همین هم وجود ندارد! و اینجاست که ما کاوالیه را در عین تاثیر از روبر برسون، مقامی شخصی و مستقل میدهیم.
مخاطب در اینجا نه از فیلم عقب مانده و نه پس از آن. بلکه در یک شگفتی مطلق، او همراه فیلم و در "زمان" سیر میکند. "آن" مهمترین ویژگی یا لقبیست که به فیلم آلن میشود بخشید.
به همین ترتیب تدوین فیلم که از ساختارهای معمول سرپیچی کرده ؛ با منطق روایی خودش(فرق دارد با مسئله دلبخواهی) همراه با عناصر عنوان شده، ریتم نهایی فیلم را تشکیل میدهند.
کاوالیه با نمایش بخشهایی از زندگی ملت(عموما کارگر) بدون آنکه بخواه پیوند سکانسی یا صحنه ای را میان آنها (که در جاهای مختلف حاضر هستند) برقرار نماید، به شکستن مدام مکان و زمان میاندیشد. از تمام فرانسه و پاریس و همه هستی، اتاقی را می بینیم و سالن و .... البته آنهم نه تمامیت اتاق و تمامیت سالن و تمامیت... چرا که دولت همه چیز را از آن خود میداند. و این بهترین شکل برای نشان دادن که نه، فهماندن این مسئله است. و شگفتا بدون ذره یی کلام!
شاید دلیل دیگر چنین سبکی، جدای از وضعیت حاکم؛ به جهانشمول بودن مفاهیم و مضامین برسد. چرا که ممکنست در همین آن در گوشه یی از اروپای شرقی یا آسیا چنین.. پس موقعیت مکانی محدود میشود به لوکیشن داخلی، بدون توجه پرداختن به معماری و سازه ها و... به جای اینها کاوالیه معماری خود را دارد. سازه هایی بدون بنا! که نتوان با چشم دید یا شنید. باید خود، سازه بود و بنا.
ما از تمام فرانسه و جهان همین اندازه می بینیم. (بر خلاف موج نو که مدام دوربینشان در برج ایفل و.... می چرخد)
کاوالیه حتی از موسیقی دست برداشته و با صداهای طبیعی و حاضر در مکانها، هوشمندی بیشتری به مخاطب میدهد. تا بجای مصرف کردن، با فیلم به مکالمه برسد.
دولت اما همچنان در حال نابود کردن است. در جایی از فیلم دوربین عکاسی عکاس شهر هم شکسته میشود! هیچ چیزی حتا برای ثبت هم وجود ندارد. یا بهتر است بگویم، نمیخواهد وجود داشته باشد.
ملت اما روزه سکوت(هرچند شاید دولت زبانها را بسته) بدون توسل به خشونت. تُف کردن به گوشت ماموران خود میتواند اعتراضی باشد به وضعیت پیش رو. یا ریختن نمک و شراب به ظرف افسران.
اسلحه و سلاح گرم و سرد، جایش را به مبارزه از راه مقاومت بدون خشونت میدهد. همانگونه که آلن کاوالیه برای مبارزه با سینمای معمول و فریبگر، مقابله به مثل نمی داند. بلکه روش و چگونگی مبارزه را خودش انتخاب میکند. راهی متفاوت از سینمای ضد سینما.
بی شک Libera Me 1993 تعلیق بتمام معنی ست. البته نه از انواع هیچکاک و کلوزو. تعلیق ما خلاصه میشود در اینکه اثر مستند است یا داستانی؟ اکسپریمنتال و ... ژانر که دیگر پیشکش!
Libera Me مخاطب خود را از پا آویزان میکند. و گاهی از رساندن خون به مغزش نیز پرهیز! و آلن کاوالیه هم مسئول مستقیم این جرم! جنایت اما شیرین است. او میکُشد سینمای متوحش را. و دقیق میکند چشم و گوش ما را به بهتر دیدن. دیدن از سر تعقل.
در سالهای اخیر کاوالیه دست به دوربین دیجیتال برده و کارهایی شخصی به ارمغان داشته. اما بدلیل عدم دسترسی به آنها، جایی در نوشته اکنونم نداشته اند