"بنیاد سینمای آوانگارد" - چرم گردون

"بنیاد سینمای آوانگارد" - چرم گردون

دانلود فیلم های اکسپریمنتال
"بنیاد سینمای آوانگارد" - چرم گردون

"بنیاد سینمای آوانگارد" - چرم گردون

دانلود فیلم های اکسپریمنتال

Le mura di Ostia

پائولو پازولینی

جسد پیر پائولو پازولینی با  استخوان های شکسته و از فرم خارج شده در نوامبر سال ۱۹۷۵ در ساحل شهر اوستیا در نزدیکی شهر رم پیدا می شود.گزارش کالبدشکافی علت مرگ را ضرب و شتم شدید و زیر گرفته شدن چندین باره با اتومبیل و سپس سوختن با بنزین اعلام می کند. در حالیکه جزییات قتل جملگی بر یک انتقام خونین مافیایی دلالت دارند، پلیس ایتالیا نوجوانی هفده ساله با نام «پینو پلوزی» را در اتومبیل مفقود شده ی پازولینی دستگیر می کند. و او به این قتل فجیع اعتراف می کند. او در تعریف ماجرا می گوید که با پیر پائولو در ایستگاه مرکزی قطار رم آشنا شده و به دعوت او با اتومبیل آلفا رومئوی این کارگردان به گردش رفته و سپس با هم شام خورده اند و بعد از شام به خواست پازولینی کنار دریا رفته اند. او در دادگاه اعلام می کند که در کنار دریا از درخواست پازولینی سرباز زده و او را به دلیل تمایل جنسی اش نسبت به خود به قتل رسانده است. با آنکه موارد بسیاری در دادگاه رسیدگی به قتل بی پاسخ ماندند، در نهایت در حکم نهایی، نوجوان به جرم قتلِ کارگردان بزرگ سینما به کمک همدستانی ناشناخته به ده سال حبس محکوم می شود که البته بعدها عبارت« همدستانی ناشناخته» از پرونده حذف می شود. با گذشت سی سال از این ماجرا  در سال ۲۰۰۵ «پلوزی» در جریان یک مصاحبه بیان می کند که او قاتل نیست و اعتراف خود را پس می گیرد. او  می گوید که پازولینی توسط سه نفر که با لهجه جنوبی (سیسیلی) او را «کمونیست کثیف» خطاب می‌کرده اند به قتل رسیده است و اعتراف می کند که این حقیقت را از ترس تهدید خانواده اش در طول این سالها پنهان کرده و مجبور شده خود، قتل پازولینی را بر عهده بگیرد.

بعد از این اظهارات، یکی از دوستان و همکاران پازولینی با نام سرجیو چیتی مدعی می شود که در روزهای منتهی به قتل، متوجه شده حلقه هایی از فیلم «سالو، ۱۲۰ روز سدوم»، ربوده شده و پازولینی را دیده که مشغول مذاکره با ربایندگان برای پس گرفتن آنها بوده و احتمال می دهد در نهایت، قراری که برای پس گرفتن حلقه های فیلمش گذاشته منجر به آن مرگ فجیع شده است.
از آن روز به بعد جستجوها برای یافتن آن سه مرد ناشناخته آغاز می شود. مردانی که احتمالاً با دیدگاه‌های چپ‌گرا و ضدمذهبی پازولینی مخالف بوده اند. جستجویی که به سرانجامی نرسید و با گذشت بیش از چهل سال از این قتل هنوز راز پرده ی آخر زندگیِ هنرمندِ معترض کشف نشده است.

سال‌ها پیش فدریکو زِری، منتقد ایتالیایی در مورد پرده ی آخر پازولینی می نویسد:« شباهت فراوانی میان سرانجامِ پازولینی و کارواجو (نقاش ایتالیایی سده ی شانزدهم و هفدهم) وجود دارد. به عقیده من، هر دوی این مرگ‌ها توسط خود این هنرمندان ساخته و پرداخته، صحنه آرایی، کارگردانی و بازی شده است. به عنوان اثری بکر که پایانی ندارند» 

پتریکور 

سینما، صنعت و امپرسیونیست ها

 

سینما، صنعت و امپرسیونیست ها  



سینمای امپرسیونیستی به عنوان سینمایی پیشرو، از آغاز تا به امروز جایگاه خاصی میان سینما دوستان و سینماگران داشته است. به خصوص فیلم سازان فیلم کوتاه که در ده های اخیر به کشف مجددا اینان بر آمده اند.

لذت استفاده از تمهیدات سینمایی، برای نخستین بار در این جنبش به انجام میرسد. مفهوم خاطره نگاری از طریق کارکرد کلوزآپ،  همراه با ایمپوز و دیزالو تصاویر در آثار سینماگرانی همچون ژان اپشتین امکان حضور یافت. عناصری که گرچه اکنون در سینما به ساده گی قابل بهره جویی است اما کیفیت آثار نیاکان خود را به فراموشی نبرده است.

در این شماره به پیشنهاد سعید عامری سیاهوئی بخشی کوتاه از تاریخ سینما نوشته ی بوردول و تامپسون در باب سینمای امپرسیونیستی در ارتباط با صنعت آن روز سینمای فرانسه را به خوانش می بریم.

محمدرضا رکن الدینی ندای هرمزگان  

 

سینما، صنعت و جنبش امپرسیونیستی

بحرانی که صعنت سینمای فرانسه را در بر گرفته بود به این فیلم سازان کمک می کرد. چون شرکت های فیلم سازی غالبا سیاست های خود را تغییر می دادند یا تجدید سازمان می کردند، راه های گوناگونی برای تامین مالی پیش روی فیلم سازان بود.

برخی از کارگردان های امپرسیونیست وقت خود را بین پروژه های آوانگارد و فیلم های نسبتا سودآور تقسیم می کردند.

ژرمن دولاک چند فیلم  امپرسیونیستی مهم ساخت، از جمله مادام بودو خندان و بچه کوچک ( هر دو سال 1923)، اما در بیشتر مدت دوران فیلم سازی خود به  ساخت درام متعارف تر مشغول بود.

ژان اپستین هم به همین سان بین فیلم های تجربی خود درام های تاریخی با لباس های مجلل کارگردانی می کرد.

ژاک فدر از کارگردان های تجاری موفق فرانسه در دهه 1920 بود و فیلم عظیم آتلانتید از ساخته های او در سال 1921 به فروش فوق العاده ای دست یافت؛ اما همو در فاصله سال های 1923 تا 1926 فیلم های امپرسیونیستی ساخت.

در میان فیلم سازان امپرسیونیست تعداد کسانی که از چنان رفاهی برخوردار باشند که بتوانند تمام وقت به سبک دلخواه خود فیلم  بسازند اندک بود، اما با وجود این آنها توانستند جنبش خود را یک دهه تمام سرپا نگاه دارند.

این کارگردان ها با وجود تمایلات آوانگارد در خود راهی نداشتند جز اینکه در چارچوب شرکت تجاری معمولی فیلم خود را بسازند. نخستین کسی که راه خود را از سنت های سبکی جا افتاده جدا کرد آبل گانس بود، که در سال 1911 به عنوان فیلم نامه نویس وارد سینما شده و بعد به کارگردانی رو آورده بود.

صرف نظر از ساخت یک فانتزی ملی یس گونه به نام جنون دکتر تیوب (1915)، گانس روی پروژه های بازاری کار کرده بود، اما چون اینکه به ادبیات و هنر رمانتیک عشق می ورزید، آرزوی ساختن فیلم های شخصی تری را در سر می پروراند. فیلم سمفونی دهم گانس نخستین فیلم مهم جنبش سینمایی امپرسیونیسم محسوب می شد. این فیلم درباره آهنگسازی است که سمفونی چنان قدرتمندی تصنیف می کند که دوستانش آن را برتر از " سمفونی نهم" بتهوون می شمارند. گانس واکنش عاطفی شنوندگان به این سمفونی را با یک رشته تمهیدات دیداری نشان می دهد . چنین کوشش هایی برای انتقال حس ها و تاثیر های  عاطفی در جنبش امپرسیونیسم اهمیت محوری یافتند.

تهیه کننده سمفونی دهم شارل پاته بود. او به تامین مالی و توزیع فیلم های گانس حتی پس از آنکه این کارگردان شرکت تولید فیلم خود را تشکیل داد، ادامه داد. و این ریسک بزرگی برای پاته بود، چون برخی از فیلم های گانس مانند متهم می کنم و چرخ فیلم های طولانی و گرانی بودند. با این همه گانس محبوب ترین امپرسیونیست ها بود. در یک نظر خواهی دهه 1920 از عموم مردم فرانسه، تنها تولیدات فرانسوی که جایی نزدیک صدر جدول داشتند، فیلم های گانس بودند.

گومون ، دیگر شرکت فیلم سازی مهم فرانسه، بیشر از راه تولید سریال های فویاد سود می برد. گومون بخشی از سود های حاصله از این راه را روی فیلم های مارسل لربیه، که اولین کارش به نام رز- فرانس دومین فیلم امپرسیونیستی بود، سرمایه گذاری می کرد. استعاره ی فرانسه جنگ زده در این فیلم به  قدری نمادین بود، که به دشواری می شد از آن چیزی فهمید. این فیلم بسیار کم دیده شد. با وجود این لربیه دو فیلم امپرسیونیستی دیگر هم ساخت: مرد دریای باز و الدورادو. و به این ترتیب در سال 1920 منتقدان به تدریج متوجه شدند که در فرانسه یک آوانگارد سینمایی وجود دارد.

حتی ژان اپستین که در سال های بعد تعدادی از تجربی ترین فیلم های امپرسیونیستی را ساخت، کارش را از کارگردانی فیلم شبه  مستندی به نام پاستور (1923) برای شرکت پاته شروع کرد.

ژرمن دولاک را شرکت فیلم د آرت برای کارگردانی شخصیت کاوی آوانگارد اش مادام بوده ی خندان استخدام کرد.

شرکت فیلم د آرت این پروژه را به عنوان اقتباس یک نمایشنامه موفق روز شروع کرده بود. براستی در این روزهای آغازین جنبش، تنها فیلم ساز امپرسیونیستی که در حاشیه صنعت فیلم سازی باقی مانده لویی دلوک منتقد و نظریه پرداز بود. او با استفاده از پولی که به ارث برده بود و کمک دیگر فیلم سازان  از شرکت های کوچکی که فیلم های کم خرج او مانند تب را می ساختند حمایت می کرد.

چند سال بعد ژان رنوآر، فرزند نقاش مشهور آگوست رنوآر ، به ساخت نوع متفاوتی از فیلم های آوانگارد، از جمله فیلم های امپرسیونیستی، روی آورد. هزینه ساخت این فیلم ها را او از پول شخصی خود تامین می کرد ( بخشی از این پول از  فروش آثار نقاشی پدرش به دست می آمد). دمیتری کرسانف، دیگر فیلم ساز امپرسیونیست، با امکاناتی محدودتر از همه کار می کرد. او هزینه فیلم هایش را با رجوع به این و آن جمع می کرد و بدون همکاری با هیچ یک از شرکت های فیلم سازی، فیلم های ارزان خود مانند ریشخند سرنوشت و منیل مونتان را می ساخت.

سینمای آفریقا/ معرفی یک عصیانگر

عکس اصلی خبر

جبرئیل دیوپ مامبتی در سال 1945 در داکار به دنیا آمد. 

جوپ پیش از آن که به ساختن فیلم مشغول شود، در گروه «دانیل سورانو» (تئاتر ملی سنگال) کار می کرد.

او در فیلم «برای آنان که می دانند»(سرینی آسان) تی جان آئو در هیات عدالت ظاهر می شود.

در سال 1967 نخستین فیلم خود را که یک اثر فکاهی کوتاه مدت چند دقیقه ای با نام «با دو بوی» بود به پایان رساند.

از آن جا که از حاصل کار ناراضی بود و توقع گزندگی بیشتری در فیلم داشت، بار دیگر دست به ساختن آن می زند و فیلمی 50 دقیقه ای می سازد که در سال 1970 تکمیل می شود. اما از آن جا که سانسور درخواست کرد از نواختن سرود ملی روی تصاویر شهرک حصیر آباد خود داری شود، فیلم اش تا سال 1972 در سنگال به نمایش در نیامد.

جوپ در فاصله ساختن 2 نسخه فیلم «با دوبوی» فیلم هجو آمیز «شهر متفاوت» (1968) را به پایان برد که درباره تفاوت های معماری است که هر شخص در داکار با آنها رو به رو می شود.

عدم تجانس و ناسازگاری از ماترک استعماری، مطالب و گفتار تفسیری فیلم که زیرکانه و با دقت تهیه شده سوال می کند «آیا این پاریس است؟» و در واقع ، برای لحظه ای می تواند باشد، یعنی تا زمانی که دوربین عقب می رود تا بساط شرط بندی با یک فروشگاه را نشان می دهد.

پس از مسجد جامع ، شهرک حصیر آباد قرار دارد. باید توجه  داشت که داکار شهر باغ های فراوان است.

«توکی بوکی» فیلم مدت دیوپ مامبتی است. او برای مدت زمانی دراز در صدد آماده کردن طرحی برای فیلمی با نام «سانگومار» بر اساس  افسانه ای سنگالی بوده است.

«با دوبوی» را چنین می توان تعریف کرد که یک اثر شوخ و ملایم آنارشیستی است که «نگاهی نا متعارف و شاعرانه به حومه ی داکار می اندازد، جایی که سر زندگی و شوق ظاهری تلویحا به این نکته اشاره می کند که زندگی آسان نیست...»  موقعیت هایی که در فیلم نشان داده می شود مبتنی بر موقعیت های موجود در آثار کمدی دوران صامت است: پسری جوان، که به تازه گی از دارالتادیب فرار کرده، توسط پاسبانی با پاهای کج و کمانی که با کندی حرکت می کند تعقیب می شود. تعقیب در خیابان های داکار فرصت مناسبی به جوپ می هد تا به طرز خنده داری، شیوه های زندگی در این شهرِ بین المللی شده را نشان بدهد و درباره ی هر یک از جنبه هایش اظهار نظری کند.

گفتار فیلم نیز مطالب زیرکانه ای را عنوان می کند : در مرحله ای ، صدایی جدی و موقر از رادیو شنیده می شود که اعلام می کند «ارتش سنگال به ریویرا حمله کرده است امیدواریم که پاپ و سازمان ملل متحد، فرانسه را نجات دهند»

منبع: ندای هرمزگان 

درسهایی از سینما

درسهایی از سینما

از کتاب :

 سوارکار تنها

بخش :

گفت و گو با جان فورد

نویسنده :

اکسل مدیسن ترجمه خسرو سمیعى

اکسل مدیسن : شما شش جایزه ى اسکار براى فیلم هاى مستند و "خبرچین"، "خوشه هاى خشم"، "چه سرسبز بود دره ى من" و "مرد آرام" به دست آورده اید، اما وسترن هاى شما هرگز جایزه نبرد.

جان فورد : براى من دشوار است که در این باره عقیده اى ابراز کنم. به تحقیق مى دانم که "دلیجان" راهى در سینما باز کرد. "دخترى با روبان زرد" و "جویندگان" را هم دوست دارم و به "اسب آهنین" و "کاروان سالا هم بى علاقه نیستم. "وقتى ویلى به خانه مى آید"، خنده دارترین فیلمى است که ساختم. اما باید به شما بگویم که به این جایزه ها زیاد هم افتخار نمى کنم. این "مرد آرام" چیست جز داستان مردى که چنان از دخترى خوشش مى آید که بلافاصله با او عروسى مى کند و بعد در طول فیلم سعى مى کند تا با او چنان که باید آشنا شود! وانگهى تنها جایزه اى که به نظرم منصفانه تر از بقیه مى آید جایزه ى منتقدان نیویورکى است. البته بردن جایزه همیشه لذت بخش است، اما فریبم نمى دهد. جایزه همیشه معیار درستى نیست. مى دانم که جان وین از این که هرگز جایزه نگرفته، هیچ احساس حقارت نمى کند. یا لااقل امیدوارى من این است. من این جمهورى خواهِ لعنتى را دوست دارم."

- گریفیث را مى شناختید؟

جان فورد : البته، آن ها آدم هاى واقعى بودند. وقتى که گریفیث تولد یک ملت را کارگردانى مى کرد، سه روز به عنوان هنرپیشه برایش کار کردم. یکى از اعضاء کوکلوکس کلان بودم. مى بایست سوار اسب مى شدم و کلاه درازم دائم باعث مى شد عینکم بیفتد، بعدها او را بهتر شناختم. آدم بسیار خوبى بود، بسیار درست کار بود. او بود که به حرفه ى ما اگر بشود گفت حرفه، سر و سامان داد. اما وقتى مُرد، پولى در بساط نداشت. ما همه فقیر مى میریم."

محمدبهمن چعبی CinemaExpert@  

مهدی یارمحمدی با دو فیلم در جشنواره باستان شناسی TAC امریکا

مهدی یارمحمدی با دو فیلم در جشنواره باستان شناسی TAC امریکا

از میان فیلمهای ارسالی پایگاه حمایت از فیلم کوتاه مستقل به جشنواره بین المللی فیلمهای باستان شناسی TAC امریکا، فیلم “هفت سلام” در بخش مسابقه اصلی و فیلم “شاید…” در بخش جنبی این جشنواره حضور دارند.

فیلم مستند تجربی “هفت سلام” به کارگردانی مهدی یارمحمدی در بخش مسابقه اصلی جشنواره بین المللی فیلمهای تخصصی باستان شناسی TAC امریکا، حضور دارد.

جشنواره بین المللی فیلمهای باستان شناسی TAC امریکا، از ۲ الی ۶ می ۲۰۱۸ در منطقه یوجین ایالت اورگان امریکا برگزار می شود و ۱۷۷ فیلم از ۴۵ کشور جهان را در بخش بهترین فیلمهای جهان با موضوع میراث فرهنگی به نمایش می گذارد.

مستند تجربی “هفت سلام” روایتی تجربی درباره آیین نوشتن هفت سلام با آب متبرک زعفران سفره هفت سین نوروز در منطقه شاهرود است؛ و تا کنون حضوری موفق در جشنواره های بین المللی نظیر: اکو اتنو فولک رومانی، فیلمهای مردم شناسی اسلوانی، مذهب امروز ایتالیا، فیلمهای ایرانی باستان شناسی ونکوور، بینش منچستر، سحر منچستر، یاری سوئد و …داشته است.

لازم به ذکر است در این دوره جشنواره، فیلم ” شاید…” مستند تجربی دیگری از مهدی یارمحمدی در بخش جنبی جشنواره به نمایش در می آید.